الهی .... - خیبرشکن
الهی ....
الهی در سر گریستنی دارم دراز ، ندانم که از حسرت گریم یا از ناز
گریستن از حسرت بهره یتیم و گریستن شمع بهره ناز
از ناز گریستن چون بود ، این قصه ایست دراز
خداوندا ، تو ما را جاهل خواندی ، از جاهل جز جفا چه آید ؟
آه از روز اول ! اگر آن روز عنایت بود ، طاعت سبب مثوبت است و معصیت سبب مغفرت ،
و اگر آن روز عنایت نبود ، طاعت سبب ندامت و معصیت سبب شقاوت بود ....
الهی ، هر شادی که بی توست ، اندوه است ،و هر منزل که نه در راه توست ، زندانست .
الهی ، گاه می گویی که فرود آی
و گاه می گویی که گریز
و گاه فرمایی که بیا
و گاه گویی که پرهیز .
الهی ، دانی به چه شادم ؟ به آنک نه به خویشتن به تو افتادم .
الهی ، تو خواستی ، نه من خواستم و دوست چوبر بالین دیدم برخاستم .
خواجه عبدالله انصاری
رفع الله رایة العباس(ع)