بیا یابن الحسن - خیبرشکن



 


بیا یابن الحسن

مولای ؛ وقت آمدنت دیر شد بـیــــــــــا

این دل در انتظار تـو پیـر شد بـیــــــــــا

دیدم به خواب امدی از جاده های دور

گفتم دلم ؛ خواب تو تعبیر شد بـیـــــــا

این جمعه هم گذشت ، ولیکن نیامدی

آیات غربتم همه تفسیر شد بـیـــــــــا

گفتی که پاک کن دلت ازهرچه غیر ماست

قلبم به احترام تو تطهیر شد بـیــــــــا

هر شب به یاد خال لبت گریه می کنم

عکست میان آینه تصویر شد بـیــــــــا

در دفترم به یاد تو نرگس کشیده ام

نرگس هم از فراق تو دلگیر شد بـیـــــــــا

 

رفع الله رایة العباس(ع)